امیررضا معروفی کتاب اول وخود را زمستان سال نود و چهار با اسم
(چقدر وقت بدی عشق اتفاق افتاد) به چاپ رساند و کتاب دوم خود را نیز در سال نود و هفت به اسم ( جهیزیه ی خاک خورده ) روانه بازار کرد.
جهیزیه ی خاک خورده با هت نشر شانی به چاپ دوم رسید.
او متولد فروردین هفتاد و سه است و به گفته ی خودش:حس عجیبی من رو به سمت نوشتن سوق میداد
معروفی به صورت حرفه ای فوتبال بازی می کرد و تا تیم ملی نو نهالان هم دعوت شده بود اما شعر برایش جاذبه ی عجیبی داشت و حتی باعث شد خیلی از موقعیت های خوب فوتبالی اش را از دست بدهد او دلیلش را حسادت دنیای شعر میداند...
از اول دبیرستان نوشتن رو شروع کرد و تا اواخر دبیرستان ، نوشتن برایش خیلی جدی تر شد.
اکثر شعر های او غزل است ، با مضامین عاشقانه اما خودش یگوید: "لطف اهل بیت شامل حالم بوده از اول و همیشه اشعار آیینی ، دفاع مقدس و شعر هیات قسمت زیادی از فعالیت های من رو در بر گرفته است. که این ها هم خودش عاشقانه است به نوعی و به این موضوع به شدت افتخار می کنم"
یکی از اشعار امیررضا معروفی
*
توی هر کافه رو به هم با هر
پُکِ سیگار عاشقی کردیم
ما دوتا گربه ای که با سختی
روی دیوار عاشقی کردیم .
.
ما دوتا یا کریمِ روی سیم
هدفِ سنگِ این و آن بودیم
گرچه هربار سنگمان زده اند
باز هربار عاشقی کردیم .
.
ما درون قبیله ای بودیم
که به عشق اعتقادشان کم بود
با دلی بی قرار شاد شدیم
با دلی زار عاشقی کردیم .
.
می رسیدیم و سهممان چیزی
جز همان نقطه ی شروع نبود
ما به امید هیچ جنگیدیم
مثل پرگار عاشقی کردیم .
.
ما دو محکوم این قبیله شدیم
حکم دادند و نیش خند زدیم
وسطِ دست و پا زدن روی
چوبه ی دار عاشقی کردیم .